کتب نمادگرایی (سمبولیسم)
نمادگرایی یا سمبولیسم (به انگلیسی: Symbolism) یکی از مکتبهای ادبی و هنری مهم است که در پایان سدهی نوزدهم پدید آمد. «شارل بودلر» پیشگام این جریان بود و شاعرانی چون «پل ورلن»، «آرتور رمبو» و «استفان مالارمه» با الهام از او، مسیر این مکتب را گسترش دادند. هر یک از آنان سبک و نگاه ویژهی خود را در آثارشان دنبال کردند.
نمادگرایی، فراتر از یک مکتب هنری، نوعی نگرش فلسفی و زیباشناختی است. بشر از آغاز تمدن، تمایل داشته اندیشهها و احساسات خود را از طریق نمادها و نشانهها بیان کند؛ به گونهای که اشیای پیرامون، مفهومی عمیقتر از ظاهرشان پیدا کنند.
تمدن یا فرهنگ | نماد مورد استفاده | مفهوم نماد |
---|---|---|
مصر باستان | گل اسیریس | مرگ و گذر زندگی |
هند باستان | گل نیلوفر | تاج خداوند و خلوص |
بابل | مار | جاودانگی |
اقوام کهن | خورشید | بخشندگی و حیات |
در اواخر قرن نوزدهم، شاعران فرانسوی که از زبان سرد و خشک واقعگرایی خسته شده بودند، با تکیه بر اندیشهی بودلر، مکتب نمادگرایی را بنیان نهادند. از نگاه آنان، اثر هنری نباید مفاهیم را بهصورت مستقیم بیان کند، بلکه باید در پسِ نمادها و تصاویر پنهان شود تا مخاطب خود به کشف معنا بپردازد.
نمادگرایان بر این باور بودند که:
- شعر و هنر باید رازآلود و چندلایه باشد.
- نمادها باید ذهن خواننده را به حرکت درآورند.
- مخاطب در کشف معنا، همراه خالق اثر باشد، نه صرفاً شنوندهی پیام.
نمادگرایی ادبی
مکتب نمادگرایی ادبی در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. «شارل بودلر» پایهگذار اصلی آن بود و شاعرانی مانند «پل ورلن»، «آرتور رمبو» و «استفان مالارمه» با الهام از او، مسیر رشد و گسترش این جریان را ادامه دادند. هر یک از این شاعران، سبک و نگاه منحصربهفرد خود را داشتند.
در دنیای داستاننویسی نیز نویسندگانی چون جوزف کنراد و جیمز جویس به دلیل نمادپردازی عمیق در آثارشان شناخته میشوند. برای نمونه، جویس در رمان چهرهی مرد هنرمند در جوانی پسرکی عینکی را توصیف میکند که مطیع والدین، کلیسا و معلمان خود است. روزی عینکش میشکند و درمییابد که حتی بدون آن نیز دید کاملی دارد. منتقدان، این «عینک» را نمادی از باورهای محدودکننده و نگاه بستهای میدانند که انسان را از درک آزادانهی جهان بازمیدارد.
رمزگرایی در واقع واکنشی بود در برابر مکتبهای واقعگرایی و وصفگرایی. پیروان این مکتب با تکیه بر فلسفهی بدبینانهی شوپنهاور و اندیشههای ایدهآلیستی، شعر را دوباره در جایگاه والا و الهامبخش خود قرار دادند.
چهرههای برجستهی نمادگرایی | آثار شاخص |
---|---|
شارل بودلر | سفر، شعر رؤیای پاریسی |
آرتور رمبو | نژادپرست |
موریس مترلینک | شاهدخت مالن |
آلدینگتن، لارنس، هاکسلی | مجموعه آثار نمادگرایانه در قرن بیستم |
از دیدگاه بودلر:
«دنیا جنگلی است سرشار از اشارات. حقیقت از چشم مردم عادی پنهان است و تنها شاعر میتواند به رمز و راز این اشارات پی ببرد.»
نمادگرایان بر این باور بودند که:
- شعر باید مفاهیم را در لایههای پنهان و رمزگونه بیان کند.
- مخاطب باید در کشف معنا مشارکت داشته باشد.
- حقیقت در اشارات و نمادها نهفته است، نه در بیان مستقیم.
اگرچه برخی از شاعران این مکتب در ابهام و پیچیدگی افراط کردند، اما بیتردید تأثیر سمبولیسم بر شعر و هنر ایران در قرن معاصر چشمگیر و ماندگار بوده است.
نمادگرایی در دیگر علوم
در روانشناسی، زیگموند فروید بیشترین بهره را از نمادگرایی برد. او معتقد بود تمام خوابهایی که میبینیم، با نمادشناسی قابل تفسیرند و از طریق شناسایی نمادهای موجود در خواب میتوان به دنیای درونی انسان پی برد. از دید فروید، خوابها زبان تصویری روح هستند.
در سینما، آلفرد هیچکاک در فیلم طلسمشده این مفهوم را بهزیبایی به تصویر کشید. در این فیلم، گریگوری پک نقش بیماری روانی را بازی میکند که خود را قاتل میپندارد. اما در نهایت، پزشکش با تفسیر کابوسهای او راز قتل را فاش میکند.
در رؤیای او، مردی روی بامی ایستاده و چرخ یک کالسکه در دست دارد. در اینجا، پشتبام نماد کوه و چرخ کالسکه نماد هفتتیر است.
عنصر رؤیا | نماد یا مفهوم پنهان |
---|---|
پشتبام | کوه (بلندی، قدرت یا خطر) |
چرخ کالسکه | هفتتیر (قدرت یا تهدید) |
در نقاشی نیز، پُل گوگن از برجستهترین چهرههای نمادگرایی بود. نقاشان سمبولیست باور داشتند که هنرمند نباید صرفاً دیدههایش را بازنمایی کند، بلکه باید جهان را در ذهن خود تحلیل کرده و برداشت شخصیاش را به تصویر بکشد. به همین دلیل، آثار آنان به اکسپرسیونیسم بسیار نزدیکاند.
نمادگرایی با شاعران بزرگی چون مالارمه و آرتور رمبو آغاز شد. در شعرهای سمبولیک، نمادها بار عاطفی پیدا کردند و شعر با موسیقی و تصویر درآمیخت. این پیوند میان شعر و موسیقی، راه را برای شکلگیری موسیقی نمادین گشود.
از مهمترین جلوههای نمادگرایی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- شعر: آغازگر این جنبش، با تأکید بر احساس و رمز.
- نقاشی: تمرکز بر ذهن و برداشت درونی از واقعیت.
- موسیقی: خلق تصویر ذهنی از طریق صدا و ضرباهنگ.
در موسیقی کلاسیک، کلود دبوسی را «پدر سمبولیسم» میدانند. او موسیقی را از قید و بندهای خشک هارمونی رها کرد و معتقد بود شنونده باید در حین گوش دادن، تصویری ذهنی از اثر دریافت کند. به باور دبوسی، موسیقی نهتنها روایت، بلکه خودِ تصویر است.
اصول نمادگرایی
از نظر فکری، مکتب نمادگرایی بیش از هر چیز از فلسفه ایدهآلیسم تأثیر گرفته است؛ فلسفهای که از متافیزیک الهام میگرفت و در حدود سال ۱۸۸۰ میلادی در فرانسه دوباره رونق یافت.
همچنین، بدبینی فلسفی آرتور شوپنهاور نقش مهمی در شکلگیری ذهنیت شاعران نمادگرا داشت و بسیاری از آنان با الهام از اندیشههای او، جهان را مکانی آمیخته به غم و ابهام میدیدند.
مهمترین اصول نمادگرایان عبارتاند از:
- بازتاب دادن اندوه، یأس، ترس و جنبههای تاریک طبیعت.
- توجه به احساس و شهود بهجای عقل و منطق، و استفاده از سمبلها برای بیان مفاهیم درونی.
- قابلتفسیر بودن آثار بر اساس ادراک و روحیه هر خواننده؛ یعنی هرکس مفهومی متفاوت از اثر درک میکند.
- فاصله گرفتن از واقعیت عینی و گرایش به واقعیت ذهنی و درونی.
- نمایش نیروهای ناشناخته و تقدیرگرایانهای که سرنوشت انسان را تعیین میکنند، در قالب رؤیا و افسانه.
- بیان حالتهای غیرعادی روانی، ادراکات نابههنگام و انرژیهای درونی انسان.
- تلفیق احساس، تخیل، موسیقی، رنگ و تصویر برای بازتاب کامل حالات روحی در فضایی آزاد و شاعرانه.
چهرههای برجستهی نمادگرایی | آثار شاخص |
---|---|
شارل بودلر | سفر، شعر رؤیای پاریسی |
آرتور رمبو | نژادپرست |
موریس مترلینک | شاهدخت مالن |
آلدوس هاکسلی | دنیای قشنگ نو (با تأثیر از سمبولیسم) |
لارنس و آلدینگتن | اشعار و رمانهای فلسفی نمادگرا |
در مجموع، هدف نمادگرایان فراتر رفتن از ظاهر واقعیت و رسیدن به حقیقت پنهان در پس اشیا و احساسات بود. آنان تلاش میکردند جهان درونی انسان را با زبانی رمزآلود، شاعرانه و چندلایه بازتاب دهند.