شهرام قائدی؛ بازیگر پرتلاش و خوشذوق سینما و تلویزیون
نام اصلی او ابراهیم است و فرزند آخر خانواده محسوب میشود. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داده و متأهل است. زندگی جالب و پویایی دارد و همواره ورزش حرفهای را دنبال میکند.
شهرام قائدی در شهرستان قیروکارزین، ۱۷۵ کیلومتری جنوب شیراز در استان فارس متولد شد. در سالهای ۱۳۶۹ یا ۱۳۷۰ به تهران مهاجرت کرد. نخستین حضور تصویریاش در تلویزیون با سریال «خودروی پلاک ۱۱» بود و پس از آن در سریال «بازگشت پرستوها» ایفای نقش کرد.
قائدی معتقد است که بازیگری را نه از صفر، بلکه از زیر صفر آغاز کرده است. او میگوید: «بازیگری مهمترین دغدغه زندگی من است. شاید بدون آن، هیچ چیز برایم زیبا نباشد.»
وی از جمله بازیگرانیست که توانست در سالهای اخیر نام خود را در میان هنرمندان شناختهشده کشور مطرح کند. فعالیت جدیاش در عرصه بازیگری از سال ۱۳۷۳ با حضور در کارگاه آموزشی امین تارخ آغاز شد. در سال ۱۳۷۴ بهواسطه همین کلاسها، به کارگردانان نامآوری همچون قطبالدین صادقی و گلاب آدینه معرفی شد. او میگوید: «در همان زمان توانایی بازی داشتم، اما هنوز در خودم پختگی لازم برای قرار گرفتن جلوی دوربین را نمیدیدم. نمیخواستم به هر قیمتی بازیگر شوم، بنابراین صبر کردم تا زمانش برسد.»
در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۸۸، در سریال پرمخاطب «پنجمین خورشید» در کنار حمید گودرزی نقشآفرینی کرد و حضور پررنگی داشت. خودش میگوید: «در نقشهایی که بازی میکنم، اهل کمفروشی نیستم و تمام تلاشم را برای اجرای بهتر انجام میدهم.»
مسیر حرفهای و مخالفت پدر شهرام قائدی
وی در سال ۱۳۷۰ از شهرستان به تهران آمد و در ۱۹ سالگی (سال ۱۳۷۳) در کلاسهای بازیگری امین تارخ شرکت کرد. سپس در سال ۱۳۷۴ به کارگردانانی چون گلاب آدینه و قطبالدین صادقی معرفی شد. سریال رمضانی «پنجمین خورشید» در سال ۱۳۸۸ و همچنین سریال «قرارگاه مسکونی» در سال ۱۳۸۵ از جمله آثار شاخصی بودند که باعث شناختهتر شدن او شدند.
شروع فعالیت حرفهای شهرام قائدی با مخالفت پدرش همراه بود؛ تا جایی که پدرش حمایت مالی خود را از او قطع کرد. پدر وی از زمینداران و ملاکان شناختهشده شیراز بود. همچنین پدر همسرش (که دایی او نیز هست) از بازاریان مرفه آن زمان به شمار میرفت.
قائدی درباره مادرش میگوید:
«مادرم، یک زن سالخورده بسیار مهربان است که گاهی حرفهایی میزند که باعث خندهام میشود. میگویم: الهی دورت بگردم، چرا اینقدر از دنیا بیخبری؟! اما همین مادر، وقتی در تنگنا هستم، تنها با گفتن جمله “درست میشه”، چنان آرامشی به من میدهد که با اطمینان خاطر، از آن شرایط عبور میکنم.»
زندگی خانوادگی شهرام قائدی
شهرام قائدی با دختر دایی خود ازدواج کرده و حاصل این ازدواج دختری به نام «سارینا» است. درباره دخترش میگوید:
«دخترها باباییاند و سارینا مصداق بارز این جمله است. ما نهتنها از نظر ظاهری شبیه هستیم، بلکه در نگاه طنزآمیز و بداههپردازی همفکر و همحسیم. سارینا منتقدی بسیار دقیق است؛ بهتر است بگویم منتقدی بیرحم! وقتی پای نقد بازی من در فیلمها وسط باشد، اصلاً تعارف ندارد. گاهی چنان صریح و بیپرده نظرم را نقد میکند که میگویم: اگر من این نقش رو بازی نمیکردم، پس کی هزینه شهریه یا خوراکت رو میداد؟ و او هم با خونسردی جواب میدهد: خب بازی نمیکردی، ما هم کمتر میخوردیم!»