کوروش بزرگ؛ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی
کوروش (به پارسی باستان: 𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁؛ نویسهگردانی: Kuruš؛ به یونانی باستان: Κῦρος؛ نویسهگردانی: Kûros؛ حدود ۶۰۰ تا ۵۳۰ پ.م) که با نامهای کوروش دوم، کوروش بزرگ و کوروش کبیر نیز شناخته میشود، بنیانگذار و نخستین شاهنشاه شاهنشاهی هخامنشی بود و از سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد بر بخشهای گستردهای از آسیا حکومت کرد.
او ابتدا علیه ایشتوویگو، شاه ماد، قیام کرد و پس از یورش به هگمتانه، با کمک نیروهای داخلی ماد، این شهر را فتح نمود. سپس کرزوس، شاه لیدیه، را شکست داد، به سارد لشکر کشید و پس از دو هفته این شهر به دست نیروهای ایرانی افتاد. کوروش فتح شهرهای دیگر آسیای صغیر را به فرماندهان خود سپرد و خود به اکباتان بازگشت و به سمت سرزمینهای شرقی لشکر کشید.
در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل کرد و در جنگ با امپراتوری بابل نو پیروز شد. هفده روز پس از سقوط بابل، در ۲۹ اکتبر همان سال، وارد پایتخت شد. این رویداد نقطهٔ عطفی در گسترش شاهنشاهی هخامنشی بود و زمینهٔ بازگشت یهودیان تبعیدی به میهنشان را فراهم کرد. کوروش دستور بازسازی پرستشگاه اورشلیم و بازگرداندن ظروف طلایی و نقرهای غارتشده توسط نبوکدنصر دوم را صادر کرد. استوانهٔ کوروش پس از این پیروزی نگاشته شد و به منزلهٔ سند تاریخی ارزشمند باقی ماند.
تنها منبع کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره دارد، دو لوح گلی کشفشده در بابل است که نشان میدهد در فاصلهٔ ۱۲ تا ۳۱ اوت ۵۳۰ پیش از میلاد، خبر درگذشت او و بر تختنشینی کمبوجیه دوم به بابل رسیده است.
پیش از سال ۵۵۰ پیش از میلاد، پارسها نقش چشمگیری در تحولات جهان نداشتند، اما با آغاز فتوحات کوروش، قدرتی نوین شکل گرفت. او یک فرمانده نظامی نابغه بود که بین سالهای ۵۵۰ تا ۵۳۹ پیش از میلاد، پیروزیهای متعددی به دست آورد و قلمرویی گسترده از رود سند در شرق هند تا آسیای کوچک در غرب بنا کرد؛ پهنهای به طول حدود ۳۲۰۰ کیلومتر.
فتوحات مهم کوروش (به ترتیب تاریخی)
- جنگ با ایشتوویگو و فتح هگمتانه
- شکست کرزوس و تصرف سارد
- لشکرکشی به پارت، زرنگ، هرات، خوارزم، باکتریا، سغد، گندار، ثتهگوش و اَرَخواتیش
- تصرف بابل و صدور فرمان بازگشت یهودیان
گسترهٔ قلمرو کوروش
محدودهٔ جغرافیایی | توضیح |
---|---|
شرق (رود سند) | مرزهای شرقی قلمرو کوروش در هندوستان قرار داشت |
غرب (آسیای کوچک) | تا آسیای کوچک و سارد گسترش یافته بود |
طول تقریبی قلمرو | حدود ۳۲۰۰ کیلومتر |
منابع زندگی کوروش
مهمترین منابع کلاسیک یونانی دربارهٔ زندگانی کوروش، نوشتههای هرودوت (حدود ۴۸۴ تا ۴۲۵ پ.م)، کسنوفون (حدود ۴۳۰ تا ۳۴۵ پ.م) و کتسیاس (۴۱۵ تا ۳۹۸ پ.م در ایران) است. از منابع شرقی نیز میتوان به رویدادنامهٔ نبونعید، شاه کلدانیِ شکستخورده از کوروش، و گزارش خود کوروش در استوانهٔ کوروش اشاره کرد.
بررسی این منابع نشان میدهد که در روزگاران پس از مرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، شخصیت او مانند بسیاری از چهرههای بزرگ تاریخ در هالهای از روایات گوناگون و گاه متناقض فرو رفته بود. به نظر میرسد گزارشهای ایرانی دربارهٔ کوروش را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: روایت دوستداران، روایت مخالفان و روایت میانهروها. از میان سه مورخ یونانی، گزنفون روایت دوستداران، کتسیاس روایت مخالفان و هرودوت روایت میانهروها را ارائه کرده است.
دستهبندی روایتها دربارهٔ کوروش
دستهٔ روایت | ویژگیها | نمایندهٔ اصلی |
---|---|---|
دوستداران | تصویر مثبت و قهرمانانه از کوروش | گزنفون |
مخالفان | نقل روایتهای منفی یا انتقادی | کتسیاس |
میانهروها | ارائهٔ تصویری معتدل و ترکیبی | هرودوت |
نکات کلیدی دربارهٔ هرودوت
نوشتههای هرودوت در مواردی باستانشناسی را تأیید میکند و از منابع کهن نسبتاً قابل اعتماد است.
او دوران کودکی کوروش را بر اساس افسانههای عامیانه روایت کرده است.
هرودوت گاه صفاتی منفی به کوروش نسبت میدهد؛ با این حال جذابیت شخصیت کوروش را نیز انکار نکرده است.
تصویر او از کوروش، نمایانگر دیدگاهی دربارهٔ فرمانروای توسعهطلب است که ممکن است در اثر افراط به اهداف خود نرسد.
کسنوفون و کوروشنامه
کسنوفون، نویسندهٔ یونانی، در کتاب «سیرت کوروش» (یا کوروشنامه) تصویری جذاب از کوروش ترسیم میکند. این اثر در ابتدا بهعنوان کتابی تاریخی پذیرفته میشد، اما امروزه در شمار آثار ادبی طبقهبندی شده است.
این کتاب بازتاب مشاهدات شخصی کسنوفون در مقام سرباز و شاهد سبک زندگی پارسیهاست، با این حال هرگونه سنجش و ارزیابی آن بهعنوان منبع تاریخی پذیرفتنی نیست. در گذشته، منش یونانی کتاب برجسته شده و آن را با «آیینههای شاهزادگان» قیاس کردهاند؛ در حالی که دانشمندان پسینتر، این تصویر را به حماسهٔ سنتی ایران و فولکلور ایرانی مرتبط دانستهاند. روشن است که کسنوفون، خواستار ارائهٔ چهرهای جذاب از کوروش بوده است. بسیاری از تاریخنگاران کوروشنامه را منبع موثقی برای تاریخنگاری نمیدانند و آن را گاه «رمان تاریخی»، «رسالهٔ آموزشی» یا «رمان تربیتی» معرفی کردهاند. برخی نیز معتقدند کسنوفون از رسالهای پیشین دربارهٔ زندگی کوروش الهام گرفته است.
کتسیاس
کتسیاس پزشک یونانی بود که بین سالهای ۴۱۵ تا ۳۹۸ پیش از میلاد در دربار ایران بهعنوان پزشک پروشات، همسر داریوش دوم، و اردشیر دوم هخامنشی خدمت میکرد. او ۲۳ جلد کتاب با عنوان «پارسیان» نگاشت که اصل آن از بین رفته است. هرچند بخش عمدهٔ آثار کتسیاس در دست نیست، اما مورخان پس از او از جمله نیکولاس دمشقی، آلیان، پلوتارک و پلینی مطالبی از او نقل کردهاند. نوشتههای کتسیاس جنبهٔ داستانسرایی و تفریحی دارند و در موارد بسیاری با هرودوت اختلاف دارند. کتسیاس ادعا میکرد از سالنامههای رسمی ایرانی و مشاهدات شخصیاش استفاده کرده است، اما بررسیها نشان داده که حتی به زبانهای شرقی آشنا نبوده و برخی اطلاعاتش غیرواقعی است. با این حال، نمیتوان نوشتههای او را بهطور کامل کنار گذاشت، زیرا سالها در ایران هخامنشی زندگی کرده و روایات زیادی شنیده است که گاهی در میان مطالب کماهمیتش، اطلاعات ارزشمندی نیز یافت میشود.
جدول مقایسهٔ کسنوفون و کتسیاس
نام | ویژگی آثار | اعتبار تاریخی |
---|---|---|
کسنوفون | تصویر جذاب از کوروش؛ «کوروشنامه» در شمار آثار ادبی؛ تأثیرپذیری از سنت یونانی | منبع تاریخی معتبر محسوب نمیشود؛ بیشتر جنبهٔ ادبی و آموزشی دارد |
کتسیاس | کتاب «پارسیان» با جنبهٔ داستانسرایی و تفریحی؛ خدمت طولانی در دربار ایران | حاوی اطلاعات نادرست اما گاهی دارای نامها و روایات ارزشمند |
- «کوروشنامه» کسنوفون امروزه در زمرهٔ آثار ادبی است نه تاریخی.
- کسنوفون کوروش را با رویکردی تحسینآمیز و در قالبی آرمانی ترسیم کرده است.
- کتسیاس ۲۳ جلد کتاب «پارسیان» نوشت که اصل آن از بین رفته است.
- نوشتههای کتسیاس در مواردی با هرودوت اختلاف دارد و حاوی اطلاعات غیرواقعی است.
- بهرغم نقدها، نوشتههای کتسیاس به دلیل حضورش در دربار هخامنشی گاهی اطلاعات منحصربهفردی دارد.
منابع یهودی
در جریان فتح بابل، کوروش منشور آزادیهای اجتماعی و دینی را صادر کرد. بنیاسرائیل نیز مشمول این قانون شدند و کوروش به آنها اختیار داد که در بابل بمانند یا به سرزمین کنعان در ساحل مدیترانه بازگردند. برای کسانی که به کنعان بازگشتند، کوروش امکاناتی برای بازسازی هیکل یا معبد سلیمان فراهم کرد و استقرارشان را در آن منطقه تسهیل نمود. این رفتار که در تضاد با سیاست اسارتبار بابلیان بود، کوروش را در نگاه یهودیان به قهرمانی تبدیل کرد که جایگاه ویژهای در متون دینی آنان یافت.
در برخی از کتب انبیای عهد عتیق، کوروش بهعنوان «منجی» یاد شده و اقدامات او در آزادسازی یهود از اسارت، گاه بهمنزله مأموریتی الهی تلقی شده است. نمونههای این یادکرد را میتوان در کتابهای زیر بازجست:
- کتاب دوم تواریخ ایام (۲۲:۳۶–۲۳)
- کتاب عزرا (۱، ۴:۳–۵، ۵:۱۳–۱۷، ۶:۳، ۱۴)
- کتاب اشعیا (۲۸:۴۴، ۱:۴۵ به بعد، ۱:۴۶–۲، ۴۷)
- کتاب دانیال (۲۱:۱، ۶:۲۹، ۱:۱۰)
بهگفتهٔ ویزههوفر، نباید منابع یهودی (مانند کتاب دوم تواریخ، کتاب عزرا و کتاب اشعیاء نبی) را بهعنوان سند تاریخی قطعی قلمداد کرد؛ زیرا یهودیان همانند کسنوفون، تصویری نیک از کوروش ارائه دادهاند. این نوشتهها بیشتر نویدبخش یا توصیفکننده «نقطه عطف الهی» برای بنیاسرائیل هستند. کوروش همچون «ابزار عمل تاریخی یهوه» ظاهر میشود و به دوران تبعید آنان پایان میدهد و دورهای تازه آغاز میکند.
حتی برخی خاورشناسان نیز تردید دارند که آیا کوروش واقعاً فرمان بازگشت یهودیان تبعیدی و بازسازی معبد اورشلیم را صادر کرده یا این تنها فرضی پیشبینیگرایانه از سوی یهودیان بوده است.
کتاب عزرا که در نیمهٔ سدهٔ پنجم پیش از میلاد نگاشته شده، حاوی سندی به زبان آرامی (۶:۳–۵) یعنی زبان اداری دورهٔ هخامنشی، دربارهٔ فرمان کوروش برای بازسازی معبد اورشلیم است. در بخشهایی از کتاب دانیال (باب ۸) نیز نام کوروش آمده است؛ اما بهدلیل نگارش کتاب در حدود سالهای ۱۶۷ تا ۱۶۳ پیش از میلاد، اهمیت تاریخی این گزارشها مورد تردید است.
کتاب | اشاره به کوروش | توضیح |
---|---|---|
کتاب دوم تواریخ ایام | ۲۲:۳۶–۲۳ | یادکرد کوروش بهعنوان منجی |
کتاب عزرا | ۱، ۴:۳–۵، ۵:۱۳–۱۷، ۶:۳، ۱۴ | اشاره به فرمان کوروش برای بازسازی معبد |
کتاب اشعیا | ۲۸:۴۴، ۱:۴۵ به بعد، ۱:۴۶–۲، ۴۷ | کوروش بهعنوان مأمور الهی |
کتاب دانیال | ۲۱:۱، ۶:۲۹، ۱:۱۰ | ذکر نام کوروش در رویدادهای تاریخی |
اسناد رسمی
حدود شش هزار سند قانونی، اقتصادی و دیوانسالاری از اسناد شخصی و بایگانی معابد بابلی در دورهٔ هخامنشی کشف و منتشر شده است. این اسناد به زبان اکدی و لهجهٔ پساایلامی روی الواح گلی نوشته شدهاند و شامل موارد زیر هستند:
- متنهای قرار، گرونامه و قراردادهای فروش یا اجارهٔ زمین و خانه
- رسیدهای پرداخت مالیات
- بایگانی اقدامات دربار و اسناد دیوانی
در میان آنها پانصد نامهٔ اداری یا شخصی دیده میشود. بیشتر این اسناد به دوران پادشاهی کوروش، کمبوجیه و داریوش یکم تعلق دارند. همچنین، حدود بیست سند در مناطق اکباتان، پرسپولیس، هومدشو (در نزدیکی پرسپولیس)، شوش و دیگر شهرهای غربی و جنوبغربی ایران کشف شده که بیشتر به شرح معاملات تاجران بابلی در ایران یا به سکونت محدود بابلیها در این مناطق اشاره دارند.
منابع پسینتر
موسی خورنی در تاریخ خود چندین بار نام کوروش را میآورد. او در بخشی مینویسد: «او (تیگران) کوروش را یاری کرد تا سیطرهٔ مادها را براندازد». خورنی همچنین در کتاب دوم، لشکرکشی کوروش علیه لیدیه را بیان کرده است.
نوع سند | ویژگی | دورهٔ تاریخی |
---|---|---|
قراردادها و گرونامهها | فروش و کرایهٔ زمین و خانه | کوروش، کمبوجیه، داریوش یکم |
رسیدهای مالیاتی | پرداخت مالیات و بایگانی مالی | کوروش، کمبوجیه، داریوش یکم |
نامههای اداری و شخصی | ۵۰۰ نامهٔ موجود در بایگانی | کوروش، کمبوجیه، داریوش یکم |
اسناد مناطق مختلف | اکباتان، پرسپولیس، هومدشو، شوش و … | تاجران بابلی یا بابلیهای ساکن ایران |
نام، تبار و خانواده – نام کوروش
نام کوروش در منابع تاریخی و دینی به صورتهای گوناگون آمده است. در سنگنبشتههای هخامنشی به خط پارسی باستان «کورو» یا «کوروش» نوشته شده و در صیغهٔ مضافالیه به شکل «کورائوش» خوانده میشده است. در نسخهٔ عیلامی این سنگنبشتهها «کوراش» و در متون اکدی «کورِش» ثبت شده است. در تورات نام او «کورُش» یا «کورِش» و در زبان یونانی «کورُس» آمده که در اروپا به صورت «سایروس» یا «سیروس» تلفظ میشود.
در منابع اسلامی سدههای میانه نیز نام این شاه به اشکال مختلفی آمده است:
- ابوالفرج بن عبری (مختصرالدول) و ابوریحان بیرونی (آثارالباقیه): «کورُش»
- مسعودی (مروجالذهب): «کورُس»
- طبری (تاریخ الرسل و الملوک) و ابناثیر (الکامل فیالتاریخ): «کِیرُش»
- حمزه اصفهانی (تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا): «کوروش»
- ابن خلدون: «کورش»
سمعانی نیز شعری عربی از یک شاعر ایرانی نقل کرده است که به بنای بیتالمقدس به فرمان کوروش اشاره دارد.
کهنترین دیدگاهها دربارهٔ معنی نام کوروش در آثار کتسیاس، پلوتارک و استرابو آمده است. کتسیاس و پلوتارک آن را بهمعنای «خورشید» دانستهاند. پلوتارک میگوید کوروش نام خود را از کوروش قدیم گرفت که واژهای پارسی برای خورشید بوده است. در فارسی باستان واژهٔ خورشید احتمالاً *hvar بوده که با اوستایی hvar و سانسکریت svar همریشه است.
دیدگاههای جدیدتر دربارهٔ ریشهٔ نام کوروش چنین است:
نظریهٔ ارتباط با Kúru- ایرانی باستان (مورد مناقشه)
نظریهٔ «خوارکنندهٔ دشمن در مشاجره» مشتق از ریشهٔ هندواروپایی kaũ-* (رد شده توسط رضایی باغبیدی)
نظریهٔ ووتر هنکلمن: کوتاهشدهٔ یک نام ایلامی به معنی «[خدا] نگهداری کرد/حمایت ارزانی داشت»
نظریهٔ یان تاورنیر: نامی ایلامی به معنی «حمایتبخشیدهشده»
روایت استرابو: کوروش در آغاز آگراداتس نام داشت و سپس نام رود «کُر» را برگزید (این دیدگاه از سوی برخی پژوهشگران رد شده است)
شکل نام کوروش | زبان / منبع | یادداشت |
---|---|---|
کورو / کوروش | پارسی باستان (سنگنبشتهها) | صیغهٔ مضافالیه: کورائوش |
کوراش | عیلامی | نسخهٔ عیلامی سنگنبشتهها |
کورِش | اکدی و تورات | در تورات کورُش یا کورِش |
کورُس | یونانی | در اروپا: سایروس / سیروس |
کورش / کورُش / کِیرش | مورخان اسلامی | ابوالفرج، بیرونی، مسعودی، طبری، ابن اثیر و … |
تبار کوروش
نیای کوروش برای چندین نسل بر قبایل پارس حکومت میکردند و این موضوع از کتیبهها و گزارشهای معاصر او آشکار است. در سنگنبشتهٔ پاسارگاد آمده است:
«من کوروش شاه هستم، شاه هخامنشی.»
«کوروش، شاه بزرگ، پسر کمبوجیه، شاه هخامنشی.»
در حکاکیهای بابل آمده:
«کوروش، شاه تمام جهان، شاه سرزمین انشان، پسر کمبوجیه، شاه سرزمین انشان.»
و در استوانهٔ کوروش نیز میخوانیم:
«فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ شهر انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوادهٔ چیشپیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانوادهای که همیشه پادشاه بوده است.»
در منابع کلاسیک یونانی (هرودوت، کسنوفون، دیودوروس) کوروش فرزند کمبوجیه یکم و ماندانا معرفی شده و در نتیجه نوهٔ ایشتوویگو (آستیاگ)، شاه ماد دانسته شده است. تاریخدانانی مانند کامرون، پیانکوف و وایسباخ این گزارش را معتبر میدانند. در مقابل، والتر هینتس، بریان و اشمیت این روایت را مشکوک میدانند و آن را بیشتر تلاشی سیاسی برای آشتی دادن مادها با حکومت پارسها میدانند. فرای نیز تولد کوروش را درآمیخته با افسانههای دینی هندواروپایی توصیف کرده است.
لیست کوتاه نسلهای مهم در تبار کوروش
هخامنش – نیای بزرگ
چیشپیش – شاه انشان و پارس
آریارمنه – شاه پارس
کوروش یکم – شاه انشان
آرشامه – شاه پارس
کمبوجیه یکم – شاه انشان
کوروش بزرگ – شاه ایران
نام | سمت / عنوان |
---|---|
هخامنش | نیای بزرگ |
چیشپیش | شاه انشان و پارس |
آریارمنه | شاه پارس |
کوروش یکم | شاه انشان |
آرشامه | شاه پارس |
کمبوجیه یکم | شاه انشان |
کوروش بزرگ | شاه ایران |
داریوش بزرگ | شاه ایران |
کمبوجیه دوم | شاه ایران |
بردیا | شاهزاده |
آرتیستون | شاهدخت |
آتوسا | شاهدخت |
پارمیدا | شاهدخت |
خانواده کوروش
سیسرون به استناد دینون گزارش میدهد که کوروش در چهل سالگی شاه شد و ۳۰ سال سلطنت کرد. با توجه به مرگ او در سال ۵۳۰ پیش از میلاد، وی حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمد و در ۵۵۹ پیش از میلاد جانشین پدرش به عنوان شاه پارس شد.
هرودوت میگوید کوروش با کاساندان، شاهزاده هخامنشی ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نامهای کمبوجیه دوم و بردیا شد. او همچنین سه دختر داشت که دو نفر از آنها آتوسا و آرتیستونه بودند و احتمالاً نفر سوم رکسانا بود
کودکی و نوجوانی
روایات متعددی درباره کودکی و نوجوانی کوروش وجود دارد، که بیشتر آنها حال و هوای افسانهای دارند. هرودوت چهار داستان درباره رسیدن کوروش به قدرت نقل میکند، ولی تنها یکی از آنها تا حدودی معتبر است. کسنوفون نیز از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مجموعهای از داستانها درباره کوروش داشته است.
داستان مشهور تولد و کودکی کوروش (هرودوت):
آستیاگ، پدربزرگ کوروش، در خواب دید که از دخترش ماندانا آب میجوشد و کشور ماد و آسیا را غرق میکند.
مغها تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر آسیا چیره خواهد شد.
آستیاگ دخترش را به هارپاگ سپرد تا کودک را نابود کند.
هارپاگ کودک را به چوپان میسپارد، اما چوپان و همسرش او را نجات میدهند و جسد فرزند مردهٔ خود را به جای کوروش در جنگل رها میکنند.
سالها بعد، هنگامی که کوروش ده ساله بود، کودکان او را به عنوان شاه انتخاب کردند.
آستیاگ پس از مشاهده شباهت کوروش با خانواده خود، آرام گرفت و نوادهاش را نزد والدینش فرستاد.
این داستان مشابه تولد و کودکی شخصیتهای تاریخی یا قهرمانان ملی دیگر است و نمونهای از افسانههای ولادت در تاریخ ایران و جهان به شمار میرود، مانند داستان موسی و سارگن بزرگ.
لیست فرزندان کوروش
- کمبوجیه دوم (پسر)
- بردیا (پسر)
- آتوسا (دختر)
- آرتیستونه (دختر)
- رکسانا (دختر، احتمالاً)
نام | نسبت |
---|---|
کمبوجیه دوم | پسر |
بردیا | پسر |
آتوسا | دختر |
آرتیستونه | دختر |
رکسانا | دختر (احتمالی) |
جنگ کوروش با مادها
پس از به تختنشینی در پارس، کوروش با بابل روابط سیاسی برقرار کرد تا از جناح غرب آسوده باشد و همزمان توجه خود را به شرق و شمال ایران معطوف کرد. برای رهایی از سلطه مادها، کوروش لشکرکشی خود را با حمله به دژ مادی پاسارگاد آغاز کرد. بنا به هرودوت، تنها سه طایفه از شش طایفه ساکن پارس به شورش او پیوستند، اما موفق شد تعدادی از نجبای ماد را نیز به طرف خود جذب کند.
نیکولاس دمشقی گزارش میدهد که در ابتدا، پارسها در برابر سپاه مادها عقبنشینی کردند، اما زنان پارسی با تشویق مردان، آنان را به مقاومت و جنگ واداشتند.
کوروش ظرف چند سال توانست نیروهای ماد را از پارس بیرون کند. هنگامی که آستیاگ از آماده شدن کوروش برای جنگ مطلع شد، قاصدی فرستاد تا او را به دربار احضار کند، اما کوروش پاسخ داد: «زودتر از انتظار حاضر خواهم شد.» این عدم اطاعت، نشانه طغیان کوروش بود.
آستیاگ نیروهای خود را برای لشکرکشی نهایی فراخواند. هارپاگ فرمانده سپاه ماد بود که تصمیم به انتقام از کوروش گرفت، اما بخشی از سپاهیان ماد به کوروش پیوستند و بقیه فرار کردند. آستیاگ مجبور شد به دژ هگمتانه پناه برد و در نهایت تسلیم شد.
کوروش با رفتار جوانمردانه، آستیاگ را بخشید و به هیرکانیا تبعید کرد. او زر و سیم و گنجینهها را از هگمتانه برداشت و به انزان برد. پس از پیروزی، کوروش خود را فرمانروای ماد خواند، اما سرزمین ماد تحت اداره فرماندار پارسی باقی ماند و سیستم اداری مادها با تغییرات اندک، به کار گرفته شد.
یونانیان، یهودیان، مصریها و سایر مردمان، سقوط ماد را در حقیقت جانشینی کوروش به جای آستیاگ میدانستند. در منابع مختلف، پارسها را مادی مینامیدند و تاریخ ماد را توالی تاریخ پارس تلقی میکردند.
خلاصه جنگ با مادها
رویداد | توضیحات |
---|---|
آغاز شورش پارسیها علیه مادها | کوروش با حمله به دژ پاسارگاد و جذب نجبای ماد، شورش را آغاز کرد. |
شکست اولیه و تشویق زنان پارسی | سپاه پارس ابتدا عقبنشینی کرد اما زنان آنها را به جنگ ترغیب کردند. |
آماده شدن کوروش و عدم اطاعت از آستیاگ | کوروش پاسخ داد زودتر از انتظار حاضر خواهد شد و طغیان خود را نشان داد. |
نبرد نهایی و سقوط ماد | بخش بزرگی از سپاه ماد به کوروش پیوست، آستیاگ شکست خورد و هگمتانه تسلیم شد. |
تبعید آستیاگ و انتقال گنجینهها | آستیاگ به هیرکانیا تبعید شد و گنجینهها به انزان منتقل گردید. |
اداره ماد پس از فتح | سرزمین ماد تحت فرماندار پارسی اداره شد، اما سیستم اداری ماد حفظ گردید. |
فروپاشی فرمانروایی لیدیه
پس از فتح همدان توسط کوروش و اسیر شدن آستیاگ، شوهرخواهر کرزوس، شاه لیدیه، بسیار نگران شد که رقیب تازهای پیدا کند و کوروش به سرزمینهای ماد قناعت نکند و قصد تسخیر سراسر آسیای صغیر را داشته باشد. از اینرو تصمیم گرفت اجازه ندهد رقیب تازهنفس قوی گردد و برای اطمینان خاطر، از چند پیشگوی مشهور سؤال آزمایشی پرسید که تنها خودش پاسخ صحیح آن را میدانست. در صورتی که پیشگوها پاسخ صحیح میدادند، نتیجه جنگ را از آنان میپرسید.
تنها پیشگوی معبد دلفی به نخستین پرسش پاسخ صحیح داد و کرزوس معبد را با گنجینهای از زر غرق کرد و از پیشگویی اطمینان حاصل کرد. سپس از پیشگو پرسید آیا میتواند وارد جنگ با کوروش شود. پاسخ معبد این بود: «در جنگ بین کرزوس و کوروش، فرمانروایی بزرگی فرو خواهد پاشید». کرزوس تصور نکرد منظور فرمانروایی بزرگ، خود لیدیه باشد و با خشنودی آماده لشکرکشی شد. او فرستادگانی به مصر و بابل فرستاد و درخواست اتحاد علیه کوروش کرد و هردو کشور موافقت کردند. اما یکی از فرستادگان به کوروش خیانت کرد و اطلاع داد که کرزوس در حال تدارک نیرو برای جنگ است. کوروش فوراً مقدمات جنگ را آماده کرد و تصمیم گرفت حمله را آغاز کند.
در بهار، کرزوس با سپاه خود راه شرق را در پیش گرفت و کاپادوکیه را تسخیر کرد. نبردی بین نیروهای کرزوس و کوروش در منطقهای در پتریا درگرفت که بینتیجه پایان یافت. کرزوس که تعداد نیروهایش کمتر بود، بهطرف پایتختش سارد عقبنشینی کرد، گمان میکرد زمستان مانع حمله کوروش خواهد شد و میتوانست با رسیدن نیروهای متحدش، سپاه قدرتمندتری بسازد. کوروش صبر کرد تا سربازان اجیرشده یونانی مرخص شوند و با دولت بابل پیمان صلح بست تا از جناح پشت سر آسوده باشد و سپس در نوامبر به سوی سارد لشکر کشید.
سپاه کرزوس برای بهرهگیری از سوارهنظام ممتازش در دشتی به نام هرموس مستقر شد. کوروش برای فلج کردن سوارهنظام لیدیه، قطاری از شترها در جلوی سپاه خود قرار داد، زیرا اسبها از بو و هیکل شتر رَم میکنند. این تاکتیک باعث آشفتگی صفوف دشمن شد و سواران ناچار به پیادهروی شدند. در نهایت ایرانیان پیروز شدند و لیدیهایها به درون دژ عقب نشستند. کوروش دستور حمله به دژ را داد، اما با مقاومت مواجه شد و مجبور شد برای محاصره آماده شود، زیرا شهر از نظر آذوقه مشکلی نداشت و به راحتی تسلیم نمیشد.
پس از دو هفته محاصره بینتیجه، کوروش اعلام کرد که به نخستین کسی که از بارو بالا رود، پاداش خواهد داد. یکی از ایرانیان بخش جنوبی دژ را که پشت به کوهستان بود، بینگهبان یافت و از آن بالا رفت. دیگران نیز از این اقدام سرمشق گرفتند و دژ سارد فتح شد.
به گفته هرودوت و برخی مورخان دیگر، کوروش پس از تسخیر سارد قصد داشت کرزوس و بزرگان لیدیه را بسوزاند، اما بر اثر استغاثه کرزوس، باران جاری شد و آتش خاموش گردید. کوروش تحت تأثیر قرار گرفت و کرزوس را بخشید. برخی محققان معتقدند احتمالاً کرزوس تصمیم به خودسوزی داشت ولی کوروش مانع شد. شاپور شهبازی نیز معتقد است که سنت پارسیها اجازه نمیداد کسی بدون شورشگر بودن، بر آتش گذاشته شود.
کوروش پس از ترک سارد، کرزوس را به هگمتانه تبعید کرد و پنج سال پس از سقوط سارد، سراسر آسیای صغیر ضمیمه شاهنشاهی هخامنشی شد.
تسخیر شرق ایران و ایلام
توالی تاریخی جنگهای کوروش پس از فتح آسیای صغیر مبهم باقی مانده است. کوروش مسئولیت فتح شهرهای آئونیان در ساحل دریای اژه و سایر مناطق آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت تا مقدمات تسخیر بابل، باختر، سرزمین سکاها و در نهایت مصر را فراهم کند. اینکه چرا کوروش منتظر پایان کارها در آسیای کوچک نشده و با شتاب به ایران بازگشته، احتمالاً به این دلیل است که نبرد با کرزوس بیموقع رخ داد و پس از انقراض دولت ماد، اوضاع شرق ایران هنوز آرام نشده بود و میبایست به آنجا رسیدگی میکرد.
مورخان یونانی دربارهٔ جنگهای کوروش در شرق ایران سکوت کردهاند و تنها هرودوت بهطور مختصر به این جنگها اشاره کرده است. داریوش در سنگنبشتههای بیستون، تخت جمشید و نقش رستم نام ساتراپهای تحت فرمان امپراتوری هخامنشی را ذکر میکند که سرزمینهای شرقی ایران نیز در میان آنان است. این سرزمینها شامل پارت، زرنگ، هرات، خوارزم، باکتریا، سغد، گندار، ثهتَگوش و اَرَخواتیش بودند.
پارسها پارت، هیرکانی و احتمالاً ارمنستان را که همگی جزئی از قلمرو سابق پادشاهی ماد بودند، تصرف کردند. به گفته کسنوفون، هیرکانی داوطلبانه حاکمیت کوروش بر خود را پذیرفت. دربارهٔ ایلام، مورخان اختلاف نظر دارند؛ برخی معتقدند ایلام بعد از سقوط بابل توسط پارسها گرفته شده است، اما متون پیشگویی بابلی نشان میدهد که شاه ایلام قبل از حمله کوروش به بابل فتح شده بوده است.
شهر مهاجرنشین مستحکم «سایرسچتا» یا سایروپولیس در سغد، شاهد فعالیت کوروش در آن ناحیه است. پلینیوس گزارش میدهد که کوروش شهر کپیسا در شمال افغانستان را ویران کرده و آریان حمله او به سرزمینهای هند و فرمانبرداری مردم آریاسپائی در امتداد مرز جنوبی درانگیانا را ثبت کرده است. به گزارش هرودوت و بروسوس، حمله کوروش به سرزمینهای آسیای میانه بعد از شکست لیدیه و پس از فتح بابل رخ داده است.
فتح بابل
در بابل جمعیت زیادی از جوامع خارجی زندگی میکردند که شامل یهودیان نیز بود؛ مردمانی که به اجبار شاه کلدانی از میهن خود رانده شده بودند و امید بازگشت به وطن را هرگز از دست نداده بودند. این افراد آماده بودند تا به دشمن نبونعید کمک کنند و پارسیان را ناجی خود بدانند. کشمکشهای اجتماعی، نارضایتی کشاورزان، صنعتگران، اشراف و نجبا باعث شده بود زیربنای اجتماع ضعیف شود. ارتش بابل بر اثر جنگهای متعدد خسته و فرسوده شده بود و نمیتوانست در برابر سپاه پارسی مؤثر بجنگد.
وقتی کوروش به بینالنهرین حمله کرد، کاهنان او را نمایندهٔ خدای مردوک دانستند و پیامبران یهودی وی را نجاتدهندهٔ قوم خود خواندند. سایر طبقات نیز او را آزادکنندهٔ خود تلقی کردند.
بابل از استحکامات طبیعی و دیوارهای مستحکم برخوردار بود:
رود فرات در غرب و رود دجله در شرق شهر را محاصره میکردند.
جنوب شهر با خلیج فارس احاطه شده بود.
برای شمال شهر، نبوکدنصر دیوار مادیای ساخت که نمونهای مشابه دیوار چین بود.
کوروش با سپاه خود از گوتیوم به سمت جنوب حرکت کرد و از رود سیروان گذشت. دژ شرقی دیوار مادی یعنی اُوپیس محاصره و به آتش کشیده شد. ایرانیان برای دوراندیشی، قیر و قطران به همراه خود آورده بودند. نبردهای خونین به تصرف اُوپیس انجامید و سپاه نبونعید شکست خورد. شهر سیپار نیز سقوط کرد و دژ غربی دیوار مادی بدون درگیری تسلیم شد.
با عبور از دجله، کوروش به بابل وارد شد و بدون جنگ و تلفات شهر را تصرف کرد. او بلافاصله نظم سختگیرانهای برقرار کرد:
سپرهای نیروهای گوتیوم دروازههای اسانگیلا را احاطه کردند.
هیچ عبادتی دچار وقفه نشد.
مراسم معابد ادامه یافت و زندگی روزمره مردم بدون مشکل ادامه پیدا کرد.
از این رو، به نظر میرسد کوروش با جلب حمایت کاهنان، توانسته بود بدون خونریزی، حکومت بابل را به دست گیرد و رضایت مردم و طبقات مختلف را جلب کند.
پس از فتح بابل
هفده روز پس از سقوط بابل، کوروش وارد پایتخت شد و همچون رهاییبخش مورد استقبال قرار گرفت. رویدادنامهٔ نبونعید گزارش میدهد که شاخههای نی پیش پای او گسترانده شد و شهر غرق صلح و آرامش بود. کوروش صلح را برای سراسر سرزمینهای بابل بشارت داد.
برترین قدرت اجرایی در بابل به ساتراپ پارسی تعلق داشت. کوروش ابتدا فرمانده خود، اوگبارو، را به عنوان حکمران بابل گماشت تا بر کل میانرودان تسلط داشته باشد. پس از مدتی، پسر کوروش، کمبوجیه، به عنوان شاه بابل منصوب شد تا بر سایر مناطق امپراتوری نظارت کند، هرچند مرکز و جنوب بابل همچنان تحت فرمان کوروش و نمایندگانش بود. کمبوجیه پس از مدتی کوتاه از سمت خود عزل شد.
کوروش سپس حکومت بابل را به یک بابلی زاده به نام نبوئَه بولیت واگذار کرد، کسی که پیش از پیروزی پارسیان در بابل، منصبی در حکومت نبونعید داشت. همچنین یک استان مجزا شامل میانرودان و نواحی غرب فرات (فنیقیه، سوریه، فلسطین) ایجاد شد و گوبارو به عنوان ساتراپ آنجا منصوب شد.
تصرف بابل باعث ایجاد تعادل بین قدرتهای منطقه و سلطه بیشتر ایرانیان بر شهرهای سوریه، فلسطین و سواحل فنیقیه شد. اقدامات کوروش که خشنودی کاهنان را در پی داشت، شامل بازگرداندن بتهایی بود که نبونعید به زور به بابل آورده بود.
همچنین بازگشت یهودیان تبعیدی به میهن خود یکی از پیامدهای مهم این تصرف بود. کوروش اجازه داد یهودیان به فلسطین بازگردند و رهبر آنها، شش بازار، به عنوان فرماندار منطقهٔ یهودیه منصوب شد. دستور داده شد معبد اورشلیم بازسازی شود و اشیای زرین و سیمین که نبوکدنصر از معبد برده بود، بازگردانده شود.
به علاوه، کوروش با ایجاد پایگاههای مرزی از خلیج ایسوس تا سواحل فلسطین و ساخت دژهایی در مسیر مصر، زمینهای برای دفاع و حمله به این منطقه فراهم کرد. احتمالاً انگیزهٔ اصلی کوروش از بازسازی و اسکان دوباره یهودیان، ایجاد یک ایالت حائل بین ایران و مصر بود، اما نتیجهٔ آن به تجدید اسکان و نوسازی در اسرائیل انجامید.
نبرد با ماساگتها و مرگ کوروش
کوروش پیش از فتح مصر، تصمیم گرفت مرزهای شمال شرقی امپراتوریاش را از تاخت و تاز اقوام چادرنشین ماساگتها حفظ کند. این تاخت و تازها خسارتهای سنگینی بر ایرانیان شهرنشین وارد کرده بود.
هرودوت گزارش میدهد که کوروش با حیله به یکی از اردوگاههای ماساگت حمله کرد و بسیاری از ساکنان آنجا کشته شدند، اما نیروهای اصلی ماساگت تحت فرمان ملکه تهمرییش، ضربهای سنگین به ایرانیان وارد کردند و کوروش در این نبرد کشته شد. ماساگتها سر او را در کیسهای انداختند که پر از خون شد. هرودوت این نبرد را یکی از شدیدترین نبردهای بربرها توصیف میکند، اما خود وی هم از صحت دقیق جزئیات مرگ کوروش مطمئن نبوده است.
برخی مورخان یونانی ادعا کردهاند که در این جنگ تعداد زیادی از سپاهیان ایرانی کشته شدند، اما این ارقام اغراقآمیز به نظر میرسد. پژوهشگران معاصر، از جمله داندامایف، معتقدند بسیاری از این روایتها بیشتر شبیه داستان رمان هستند تا شرح واقعیت.
با وجود ابهامات، مشخص است که کوروش در پاسارگاد دفن شده است. این موضوع احتمالاً نشان میدهد که جنازهٔ او پس از مرگ از دشمن بازپس گرفته شده و به پایتخت آورده شده است. ریچارد فرای میگوید ممکن است داستان هرودوت ساختگی باشد، اما فتوحات شرقی کوروش واقعیت دارد و وجود شهر سایرسچتا در سغد نشاندهندهٔ گستردگی تسلط او در شرق است.
انتقال جسد کوروش به ایران داخلی، یکی از دلایلی است که صحت روایت مرگ او توسط ملکه تهمرییش را زیر سؤال میبرد. اگر کوروش کشته و سرش بریده شده بود، چگونه هخامنشیان توانستند جسد را از دست ماساگتها بازپس گیرند؟
لوحهای بابلی نشان میدهند که خبر مرگ کوروش و برتختنشینی کمبوجیه در فاصلهای کوتاه پس از جنگ به بابل رسیده است. سندهای دیگری نیز زمان تقریبی نبرد با ماساگتها را تأیید میکنند. گزارش هرودوت میگوید کمبوجیه در ابتدا به اردوی جنگ علیه ماساگتها پیوست، اما پیش از نبرد قطعی، برای تصدی تاج و تخت به ایران بازگشت.
میراث کوروش
کوروش تنها یک فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی همان جایگاهی را داشت که رمولوس و رموس برای رومیها و موسی برای بنیاسرائیل داشتند. افسانهٔ رها شدن کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور داستان موسی و نجاتش از نیزار در مصر است و این روایتها در متون اساطیری دیگر نیز بازتاب یافتهاند.
حماسهٔ کوروش ابتدا در میان پارسیها شکل گرفت و بعدها به یونانیان منتقل شد. احترام و ابهتی که پارسیان برای کوروش قائل بودند، باعث شد مورخانی چون کسنوفون او را به عنوان فرمانروای آرمانی معرفی کنند تا شنوندگان یونانی از آموزهها و پندهای او بهرهمند شوند. به این ترتیب، نقش کوروش در تاریخ به عنوان بنیانگذار امپراتوری هخامنشی و مردی بزرگ تثبیت شد.
کوروش نه تنها نابغهٔ هدایتگری بود، بلکه بنیانگذار فرهنگ و تمدن شهری هخامنشی نیز به شمار میرفت. او از ملتهای مغلوب الگو میگرفت و از تجربههای آنان بهره میبرد. مادها نه تنها تحت فرمان او آرام شدند، بلکه با پارسیها متحد شدند و یک نظام پادشاهی دوجانبه شکل گرفت که همکاری میان مادها و پارسیها را نشان میداد. سنتها و شیوههای پادشاهی مادها به عنوان نمونهای برای هخامنشیان در نظر گرفته شد و مادها در نقش مشاوران و رؤسای وزارت حضور داشتند.
ایلامیان و دیگر ساکنان بومی پارس نیز نقش مهمی در آموزش پارسیها داشتند؛ لباسها و خراجگزاران ایلامی در نقشبرجستههای پرسپولیس نشاندهندهٔ این تعامل فرهنگی است. کوروش با ترکیبی از نوآوری، وامگیری از سنتهای گذشته و شایستگی مدیریتی، توانست امپراتوری جدید را با مؤلفههای فرهنگی و سیاسی مناسب، اداره کند و میراثی پایدار از خود بر جای گذارد.
شخصیت کوروش
کوروش در نزد ملل مختلف، جایگاه ویژهای داشت:
ملت | نگرش نسبت به کوروش |
---|---|
بابلیان | برگزیدهٔ مردوک |
یهودیان | مسیح فرستاده شده از جانب یهوه |
پارسیها | پدر و رهبر مهربان |
یونانیان | فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش |
هرودوت میگوید که پارسیان کوروش را چونان پدری مهربان میدانستند، هرچند او میتوانست زود خشم گیرد. داندامایف او را محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی معرفی میکند. کوروش احترام به سنتها و ادیان ملتهای فتح شده را رعایت میکرد و عدالت و مهربانی در رفتار او آشکار بود.
ویژگیهای بارز کوروش:
- احترام به ادیان و فرهنگهای سرزمینهای فتح شده
- رفتار جوانمردانه با دشمنان سابق مانند آستیاگ، کرزوس و نبونعید
- مهارت نظامی در فتوحات و تصمیمگیریهای سریع و هوشمندانه در نبردها
- سازماندهی پارسیها، مادیها و دیگر ایرانیها به ارتشی شکستناپذیر
- حفظ بافت اجتماعی و فرهنگی سرزمینهای تسخیر شده
- واگذاری امور حکومتی به بومیان در ماد، لیدیه، بابل، صیدا و یهودیه
- بازگرداندن یهودیان اسیر و بازسازی معابد آنان در اورشلیم و بابل
کوروش با چنین سیاستهایی توانست هم صلح و آرامش برقرار کند و هم قدرت امپراتوری خود را تثبیت نماید. او نه تنها فاتح بود، بلکه سیاستمداری خردمند و انسانی با آدابدانی برجسته بود که رفتار او در جهان باستان بیسابقه بود.
نمونههایی از عدالت و آدابدانی کوروش:
- رهایی یهودیان از اسارت و بازگرداندن ثروتهای آنها
- بازسازی معابد اورشلیم و ازگیلا در بابل
- رفتار مناسب با دشمنان سابق و فراهم کردن زندگی شاهانه برای آنها
- احترام به کاهنان و روحانیان بومی و جلوگیری از آسیب به بافت فرهنگی مناطق فتح شده
مری بویس مینویسد که نام کوروش با وجود شهرت در سرودها و آوازهای مردمی ایران، در سنت رسمی مذهبی دورههای بعد، جایگاه مشخصی نیافت.
کوروش از دیدگاه یهود
یهودیان بابل در اسارت نبوکدنصر دوم بودند و امید به آزادی داشتند. ظهور کوروش و فتوحات او، تحقق پیشگوییهای پیامبران یهودی مانند ارمیای نبی و اشعیای نبی را نوید میداد. او در متون عبری و کتاب مقدس به عنوان «مسیح خداوند» و منجی قوم یهود یاد شده است.
کتاب/منبع | نقش یا لقب کوروش | توضیح |
---|---|---|
کتاب اشعیای نبی | «مسیح خداوند» | پیشگویی آزادی یهودیان و بازسازی معبد اورشلیم |
کتاب تواریخ ایام | فرمانده و رهبر آزادکننده | دستور بازگرداندن یهودیان به سرزمینشان و بازپسگیری ثروتها |
کتاب عزرا | پادشاه منصوبشده توسط خدا | بازسازی معبد و بازگرداندن اشیای زرین و سیمین |
تلمود | «کوروش نو» | نمونه خوشرفتاری و عدالت |
متون فارسیهود | منجی و رهاییبخش | بازتاب احترام و جایگاه ویژه در تاریخ یهود |
اهمیت کوروش برای یهودیان:
- تحقق پیشگوییهای پیامبران درباره آزادی قوم یهود
- بازگرداندن یهودیان تبعیدی به اورشلیم
- بازسازی معبد اورشلیم و بازگرداندن اشیای غارت شده
- تثبیت جایگاه او در تاریخ یهود به عنوان «مسیح» یا منجی
- یادبود و احترام طولانی مدت در منابع مختلف از کتاب مقدس تا تلمود
کوروش برای یهودیان، نه تنها فاتح و رهبر، بلکه نمادی از عدالت، مهربانی و تحقق وعدههای الهی بود. این جایگاه باعث شد که خیابانها و اماکن مهمی در اسرائیل به نام او نامگذاری شوند و پیوند دیرینهای میان ایرانیان و یهودیان ایجاد شود.
متون فارسیهود درباره کوروش
در ادبیات فارسیهود، شخصیت کوروش در چهار اثر اصلی دنبال شده است:
اثر | نوع اثر | توضیح |
---|---|---|
قصهٔ دانیال | نثر | قرن دوازدهم هجری؛ برداشتی از کتاب دانیال در عهد عتیق یا ترجمهای از نسخهٔ گمشده آن |
دانیالنامه | نظم | اثر خواجه بخارایی (قرن هفدهم میلادی)؛ نسخههای محدودی در دسترس است |
اردشیرنامه | نثر و نظم | اثر شاهین شیرازی (قرن ۱۳–۱۴ میلادی)؛ داستان ملکه استر و فرزندش کوروش و داستانهای افسانهای دیگر |
عزرانامه | نثر و نظم | اثر شاهین شیرازی؛ ادامهٔ اردشیرنامه، کوروش در آن پیامبر و شاه اسرائیل معرفی شده |
ویژگیهای کوروش در این متون:
- پیامبر و رهبر عدالتگستر
- شجاع و برجسته در میان شاهان
- فرزند استر و اردشیر (در اردشیرنامه و عزرانامه)
دین و نقش ذوالقرنین
نقشبرجستهٔ انسان بالدار در پاسارگاد و برخی تفاسیر اسلامی، کوروش را با ذوالقرنین قرآن (سوره کهف، آیات ۸۳–۹۸) مطابقت میدهند.
ویژگیهای ذوالقرنین در قرآن:
- پادشاهی آرمانی، نیرومند و دادگر
- پیروز در غرب و شرق
- ساخت سد برای جلوگیری از یاجوج و ماجوج
استدلالهای طرفداران:
- ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی ذوالقرنین را کوروش میدانند.
- تفاسیر نمونه، من هدی القرآن، الفرقان و المنیر نیز این نظریه را تأیید کردهاند.
استدلالهای مخالف:
علیرضا شاپور شهبازی: ذوالقرنین ممکن است اسکندر باشد (کلاه دو شاخ).
شهبازی معتقد است که لشکرکشی شمالی و سد ساخته شده توسط ذوالقرنین نباید به قفقاز یا دیگر مناطق شمالی مرتبط دانسته شود، بلکه احتمالاً به لشکرکشی کوروش به شمالشرقی (ماوراءالنهر) مربوط است.
نکات کلیدی:
- کوروش پیش از اسکندر، در دشت مرغاب با چهار بال و دو شاخ نقش شده بود.
- نوشتهای بر بالای نقش، هویت او را «من، کوروش، شاه هخامنشی» نشان میدهد.
- برخی لشکرکشیهای قرآن به شمال ممکن است بازتاب تاریخ واقعی فتوحات شمالشرقی او باشد.
خلاصه فهرستی:
- کوروش در متون فارسیهود هم پیامبر و هم شاه اسرائیل معرفی شده است.
- وی در اردشیرنامه و عزرانامه فرزند استر و اردشیر بوده است.
- در قرآن و تفاسیر اسلامی، او با ذوالقرنین مرتبط دانسته شده است.
- دیدگاهها دربارهٔ تطابق او با ذوالقرنین متفاوت است، اما بسیاری ویژگیهای عدالت و پیروزی او را تأیید میکنند.
- نقشهای بالدار و شاخدار او در پاسارگاد، سندی از برجستگی و نمادین بودن کوروش است.
نقشبرجستهٔ انسان بالدار
محقق | نظر |
---|---|
علیرضا شاپور شهبازی | این نقش نمیتواند تصویر کوروش باشد؛ نمونههایی مشابه در هنر جهان باستان دارد. |
والتر هینتس | نقش انسان بالدار را ربالنوع فنیقی و روح نگهبان کاخ کوروش میداند. |
دیوید استروناخ | بالهای نقش ریشه آشوری و لباس آن ریشهای ایلامی دارد. |
هنر جهانی | تاج به نام هِمهِم پیشینه مصری دارد؛ ترکیبی از هنر ملل مختلف روز است. |
نتیجه: نقشبرجستهٔ انسان بالدار بیشتر نماد فرهنگی و مذهبی است تا تصویر واقعی کوروش.
کوروش در هنر و ادبیات جهان
ادبیات اروپایی:
داستان مرگ کوروش توسط تهمرییش، ملکه ماساگتها، در آثار دانته و نویسندگان اروپایی قرون وسطی بازتاب یافته است.
کسنوفون: داستان پانتهآ، اسیر شدن همسر دشمن و نجابت کوروش.
رمانها و آثار نمایشی:
«کوروش پیروز» (P. Monferré، ۱۶۲۸)
«کوروش ۱۷۰۶» (Antoine Danchet)
«آرتامن یا کورش بزرگ» (Artamène ou le Grand Cyrus، مادلن دو سکودری، ۱۳۰۰۰ صفحه)
نگارهها و ویترای کلیساها:
- صومعه ابسدورف، نیدرزاکسن، آلمان
- چهار فرش دیواری شارل لو تمرر، در کلیسای نوتردام بون، فرانسه
- تابلوی بنجامین وست برای جرج سوم، تصویر بخشش شاه ارمنستان توسط کوروش
- پرترههای ایتالیایی: جووانی بندتو کاتیلونه و پیترو دا کورتونا
اپراها و موسیقی:
آنتونیو برتالی: Il Ciro crescente (۱۶۶۱)
فرانچسکو کاوالی: Il Ciro (۱۶۵۴)
توماسو آلبینونی: Ciro (۱۷۰۹)
آنتونیو لوتی: Ciro in Babilonia (۱۷۱۶)
پیترو متاستازیو: شناخت کوروش (Ciro riconosciuto، ۱۷۳۷)
جواکینو روسینی: Ciro in Babilonia (۱۸۱۲)
تقدیر معاصر:
مایکل اچ هارت در کتاب «صد» کوروش را هشتاد و هفتمین انسان اثرگذار در تاریخ جهان معرفی کرده است.
خلاصه فهرستی از اهمیت کوروش در جهان:
- نقشبرجستهٔ انسان بالدار: نماد فرهنگی و الهامگرفته از هنر ملل باستان.
- ادبیات اروپایی: شخصیت آرمانی و شجاع؛ آثار داستانی و رمانهای طولانی.
- ویترای و هنر کلیسا: بازتاب بخشش، عدالت و نجابت کوروش.
- اپراها: قرنها الهامبخش آثار نمایشی و موسیقایی بوده است.
- تقدیر تاریخی: شناختهشده بهعنوان یکی از انسانهای اثرگذار جهان.
تأثیر کوروش در ایالات متحدهٔ آمریکا
کوروش بزرگ، بهویژه از منظر سیاست رواداری مذهبی و عدالت، نقشی چشمگیر در جهان فکری پدران بنیانگذار آمریکا داشت. توماس جفرسون، رئیسجمهور پیشین آمریکا، در نامهای به نوهاش فرانسیس اپس، صراحتاً توصیه کرده است که مطالعه خود را با کوروشنامه آغاز کند. این اثر که به قلم کسنوفون نوشته شده، برای جفرسون نمایانگر حکومتی ایدئال بود که در آن آزادی عقیدهها، حتی در گستردهترین امپراتوری، حفظ میشود.
جفرسون نه تنها نسخههای مختلف کوروشنامه را در کتابخانه شخصی خود نگهداری میکرد، بلکه در برخی از آنها با دست خود به مقایسه ترجمهها میپرداخت. او باور داشت تجربه کوروش در تضمین بیطرفی حکومت، بدون تحمیل دین رسمی، الگویی عملی برای تاسیس آمریکا به عنوان کشوری سکولار و دموکرات بود. جفرسون پیش از آنکه اصل استوانه کوروش توسط هرمزد رسام کشف شود، از منابع یونانی و لاتین با اخبار و شرحهای زندگی و سیاست کوروش آگاه شده بود و همین دانش بر تدوین منشور آزادی مذهبی او تأثیر گذاشت.
در کنار جفرسون، جان آدامز نیز کوروشنامه را به عنوان یک کتاب تعلیمی ارزشمند میشناخت. از دستنوشتههای جان کنسی آدامز، پسر او، مشخص است که چگونه مطالعه کوروشنامه بخش مهمی از آموزش رسمی و آمادهسازی او برای حضور در مشاغل دولتی بوده است.
ریچارد نلسون فرای، ایرانشناس برجسته آمریکایی، در سالهای واپسین عمر خود بر تأثیر کوروش بزرگ بر پدران بنیانگذار ایالات متحده تحقیق میکرد و معتقد بود که نبوغ سیاسی کوروش و اصول رواداری مذهبی او، الهامبخش تدوین ارزشها و نهادهای مدرن آمریکایی بوده است.
کوروش در روایات شفاهی ایران
در روایات شفاهی و اسطورهای ایران، داستان تولد و پرورش کوروش شباهتهای آشکاری با روایات تاریخی یونانی دارد. هرودوت گزارش میدهد که آستیاگ، آخرین پادشاه ماد، خوابی میبیند که نشانگر ظهور جهانی کوروش است. نگران پیشگویی، دستور میدهد نوهاش را به هارپاگ بسپارند تا از میان برداشته شود. کوروش اما توسط خانوادهای شبانی پرورش مییابد و هارپاگ در نهایت باید کفارهٔ این گناه را بپردازد.
این روایت با داستان کیخسرو در شاهنامه فردوسی شباهتهای قابل توجهی دارد:
آستیاگ ↔ افراسیاب: هر دو پادشاه، آیندهٔ جوانی سرنوشتساز را تهدید میکنند.
کوروش ↔ کیخسرو: هر دو شخصیت، نماد فرمانروایی شایسته و آرمانی هستند.
هارپاگ ↔ پیران: شخصیتهای واسط که کودکان را پرورش میدهند و نقش حیاتی در سرنوشتشان دارند.
همچنین شباهتهای پایان زندگی کوروش و کیخسرو قابل توجه است. کوروش پس از نبرد با آستیاگ و تضمین ایمنی خانوادهٔ خود، بر تخت سلطنت مینشیند؛ کیخسرو نیز پس از جنگ با افراسیاب و جلوگیری از شکنجهٔ خانوادهٔ خود، سرانجام دشمنان را شکست میدهد و آرامش برقرار میگردد. حتی وصیتهای کوروش و نقل کسنوفون از روزهای پایانی زندگی او، بازتابی از صحنههای پایانی کیخسرو در شاهنامه است.
این تقارنها نشان میدهد که در ادبیات شفاهی ایران، تاریخ و اسطوره در هم آمیختهاند و کوروش، نه تنها به عنوان شاه تاریخی، بلکه به عنوان الگویی آرمانی در ذهن و فرهنگ ایرانیان باقی مانده است.
کوروش در کتابهای زرتشتی و اسلامی
در منابع زرتشتی و اسلامی، جایگاه کوروش به گونهای خاص با روایتها و شخصیتهای اسطورهای ایرانی تلفیق شده است. یارشاطر مینویسد که نام کوروش، داریوش و خشایارشا در خداینامه و شاهنامه فردوسی ذکر نشده است. دلیل این خلا آن است که روایتهای هخامنشیان و مادها در دورهٔ اشکانیان جای خود را به داستانها و روایات کیانی دادهاند که پشتیبانی مذهبی زرتشتی را نیز داشتند. به این ترتیب، ایرانیانی که در دورههای اسلامی گذشتگان خود را غیرزرتشتی میخواندند، احتمالاً تاریخ هخامنشیان را کمارزش شمرده و بسیاری از روایات آنان را از یاد بردهاند.
با این حال، در متون اسلامی و ایرانی، کوروش همچون شخصیتی برجسته ظاهر شده است. ابن بلخی و حمزه اصفهانی او را با نام کرش یا کیرش یاد میکنند و او را به بهمن، شخصیت اسطورهای ایرانی، نسبت میدهند. بر اساس این منابع، یهودیان کوروش را میشناختند و او را عامل آزادسازی قوم یهود و بازسازی بیتالمقدس میدانستند. مسعودی و دیگر مورخان اسلامی نیز تصریح میکنند که مادر کوروش از بنیاسرائیل بوده و دانیال نبی، دایی او محسوب میشد.
ابوریحان بیرونی تلاش کرده است تا کیانیان و هخامنشیان را به هم مرتبط سازد و تبارنامهای دقیق از هخامنشیان ارائه دهد. بر اساس این دیدگاه، کیخسرو همان کوروش بزرگ است و اقدامات وی، مانند بازگرداندن اسیران بنیاسرائیل و آبادانی بیتالمقدس، در امتداد سیاستهای شاهان کیانی آمده است.
متون مختلف اسلامی و زرتشتی گزارش میدهند که کوروش با فرمان مادرش، اسیران بنیاسرائیل را از بابل به سرزمین بیتالمقدس بازگرداند، بیتالمقدس را آباد کرد و مسئولیت تعیین والیان و رهبران محلی یهودیان را بر عهده گرفت. حمدالله مستوفی، ابناثیر و خواندمیر نیز تصریح میکنند که کوروش به همراه استادان و هنرمندان، بازسازی شهر و معابد را سامان داد و این اقدامات او با هدایت و توصیهٔ مادرش انجام شده است.
به این ترتیب، در منابع زرتشتی و اسلامی، کوروش نه تنها به عنوان شاه بزرگ هخامنشی، بلکه به عنوان منجی و حامی یهودیان و شخصیت برجستهٔ تاریخ ایران ظاهر میشود و یاد و نام او با شخصیتهای اسطورهای چون بهمن و کیخسرو درآمیخته است.
آرامگاه کوروش بزرگ
آرامگاه کوروش بزرگ در فاصلهٔ حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد واقع شده و از جمله آثار باستانی مهم ایران است که در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیرمجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
این آرامگاه بر روی سکویی مرتفع ساخته شده که خود از قطعات تراشیده شدهٔ سنگ تشکیل میشود. اتاق دفن جسد کوروش در بالای این سکو قرار دارد و دارای ابعاد ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع است. مدخل آرامگاه کوچک و باریک است و سقف آن به شکل شیروانی سهگوش طراحی شده، بهطوری که ارتفاع کلی ساختمان حدود ۱۱ متر است.
سکوی آرامگاه از چند پله تشکیل شده است: سکوی اول ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد که حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل تراشیده نشده بوده و به همین شکل پلکان دوم و سوم نیز هر یک ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پلکان چهارم تا ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع داشته و پهنای سکویها حدود نیم متر است. سکوی ششم، که پایهٔ اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، مساحتی حدود ۶٫۴۰ در ۵٫۳۵ متر دارد.
به نظر میرسد آرامگاه کوروش پیش از مرگ او و به فرمان خود وی ساخته شده باشد و در همهٔ دوران هخامنشی به عنوان بنایی مقدس نگهداری میشده است. در دورهٔ اسلامی، این بنا به «مشهد مادر سلیمان» مشهور بود و اولین کسی که دریافت این محل، آرامگاه کوروش بزرگ است، رابرت کرپورتر، جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی از پاسارگاد بازدید کرد.
بناها و کاخهای کوروش بزرگ
اکثر بناهایی که توسط کوروش بزرگ ساخته شده، در محوطهٔ پاسارگاد واقعاند. آرامگاه کوروش و کاخهای دروازه، اختصاصی و بار، از نظر طراحی و نمای پردازی دارای پیوندی واضح هستند و نشان میدهند که طراح همهٔ این بناها یک نفر بوده و سلیقهٔ کوروش در آنها تجلی یافته است. کتیبههای سهزبانهٔ عیلامی، پارسی و اکدی که بر درگاهها و جرزهای این کاخها نصب شدهاند، تأییدی دیگر بر ساخت این بناها توسط کوروش محسوب میشوند.
بدنهٔ اصلی کاخها معمولاً شامل تالارهای ستوندار است. تالار عمومی یا کاخ «S» در حدود سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شد و دارای دو ردیف چهار ستونه بود. کاخ مسکونی کوروش، معروف به کاخ «P»، بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شد و تالار ستوندار آن پنج ردیف ستون با شش ستون در هر ردیف داشت. سرسرای این کاخ در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است.
کاخ دروازه در قسمت شرقی محوطه اصلی قرار دارد و شامل تالاری ستوندار با نقشهٔ چهارضلعی به ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر و ۸ ردیف ستون است. کوشکهای «A» و «B» در شرق و جنوب باغ شاهی احتمالاً ورودیهای باغ سلطنتی بودهاند؛ از این میان، کوشک «B» بهتر حفظ شده و از سکویی چهارضلعی با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر ساخته شده است.
دیوارنبشتهها و کتیبهها
سه کتیبهٔ کوچک از کوروش بزرگ به زبانهای فارسی باستان، ایلامی و اکدی به دست آمده که بخشهایی از آن آسیب دیده است. دو نمونهٔ برجسته از کتیبههای سهزبانه (CMa و CMc) روی بناهای اصلی پاسارگاد نصب شدهاند. رواق «درِ R» نمونهٔ CMa دارد که فرشتهای بالدار را نشان میدهد. این کتیبهها در گذشته تعداد بیشتری داشته و در قصرها و تالارها نصب بودهاند، اما اکنون تنها تعداد محدودی از آنها باقی مانده است.
استوانهٔ کوروش
یکی از مهمترین آثار تاریخی مربوط به کوروش، استوانهٔ معروف اوست که از خاک رس و به طول ۲۲٫۵ سانتیمتر و عرض ۱۱ سانتیمتر ساخته شده و ۴۵ خط به زبان بابلی دارد. این استوانه پس از فتح بابل توسط کوروش نوشته شده و بیانگر سیاستهای او در بازسازی شهرها، احترام به خدایان و بازگرداندن اسیران به سرزمینشان است. تکههای آن در سالهای ۱۸۷۹ و ۱۹۷۵ میلادی کشف شد و اکنون در موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود.
در سال ۱۹۷۱، سازمان ملل متحد این استوانه را به همهٔ زبانهای رسمی منتشر کرد و نمونهای از آن در مقر سازمان ملل در نیویورک قرار گرفت، به عنوان نمادی از صلح، آزادی و احترام به فرهنگهای مختلف.
جانشین کوروش
کوروش از تنها همسر خود، کاساندان، دو پسر داشت: کمبوجیه و بردیا. کمبوجیه به عنوان ولیعهد و جانشین تعیین شد و پس از مرگ کوروش، امور شمال شرقی و سپس لشکرکشی به مصر را برعهده گرفت و توانست این سرزمین را فتح کند.